پرهامپرهام، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

شاهزاده کوچولوی ما

آخرین روز 5 ماهگی پرهام

پسر گلم امروز 5 ماهگیت تموم شد و رفتی تو 6 ماه. صبح با بابایی بردیمت بهداشت وزنت شش و نیم کیلو و قدت 65 بود. از امروز تصمیم گرفتم روزی یک بار بهت شیر خشک بدم آخه همه میگن وزنتو زودتر می بره بالا. اینقدر با ولع شیرخشک رو می خوری. نسبت به غذاها هم خیلی تمایل نشون میدی و همش می خوای بخوری ولی هنوز زوده کوچولوی من
21 شهريور 1392

شیرین کاری های پسرم

پرهام نازم دیگه داری روزای آخر 5 ماهگیت رو سپری میکنی مامانی این روزا همش بهت فکر میکتم آخه داره مرخصی 6 ماهه مامان هم تموم میشه موندم چکار کتم مهد درخشش از دی ثبت نامت کردم آخه 6 ماهه نی نی قبول نمی کنه دانشکده هم می خواد که من برگردم . گلم دارم دیونه میشم از روزی که کنارت نباشم اما پسر نازم اینو بدون اگه مامانی میره سرکار فقط برا اینه که بتونیم آینده بهتری رو برات رقم بزنیم. نانازم این روزا داری تلاش میکنی که چهار دست و پا کنی ، پاتو میکشی که تو دهنت کنی، صداهای مختلف در میاری، دور خودت می چرخی ، همش دوست داری باهات بازی کنیم توپ بازی رو خیلی دوست داری،دستات رو تا مچ میکنی تو دهنت ، بلند بلند می ختدی و قند تو دل مامان بابا آب میشه . تو بهت...
18 شهريور 1392

نامه ای به پسرم

 سلام پسر گلم این روزا تو تو بغلم آروم میخوابی و لالایی میخونم برات خیره میشی تو چشمام و جفتمون چند ثانیه نگاهمون گره میخوره بهم میدونم که میفهمی خیلی دوستت دارم چون تو بغل هیچکس اینقدر آروم نیستی پرهام  عزیزم الان که من توانایی دارم تمام سختیهای این دوران رو تحمل کنم یعنی وقتی به سن پیری رسیدم توهم کنارم میمونی؟ الان که دستام مثه گهواره میمونه برات،تو هم بعدا که من ناتوان شدم آغوشتو گهواره من میکنی؟ الان که بخاطرت از خودم میگذرم توهم در کنار همه ی خواستنیهات گوشه ای از قلبتو جای من میکنی؟ مامانم هیچوقت تنهام نذار دل من کوچیکتر از اینه که وقتی بزرگ شدی بذاری بری بری تو دنیای خودت میترسم میترسم از روزی که ...
18 شهريور 1392
1